متن مصاحبه در ادامه مطلب..
من مطيع رهبرم. هر چه بگويد گوش ميكنم. مخالف قمه نيستم ولي چون آقا گفته نزدم. من چون سرم توي كار خودم بود ميگفتند كه نريمان ضد انقلاب است. در حالي كه اين طور نيست...
بخش دوم و پاياني مصاحبه با نريمان پناهي به نقل از خيمه را ميخوانيد. بخش اول را اينجا بخوانيد.
...چرا بچه سیگاریهای جلوی هیئت شما معروف بودند.
وقتی خودم سیگار میکشیدم اين طور بود. بعد دیدم سیگار کشیدن من برای بساط ائمه لطمه است گذاشتم كنار. این حرف درست است. خودم مقصر بودم و بعد دیدم که این به هیئت صدمه می زند و بعضی ها علنا جلوی در سیگار میکشند. من بخاطر همین مساله سیگار را ترک کردم. حتی بعضی از دوستان اعلام کردند که ما قهوه خانه سنتی زدهایم شما بیایید افتتاحش کنید. گفتم من اصلا این کار را نمیکنم. سر این مساله سیگار کشیدن فرمایش شما درست است. دیدم صدمه می زند و ترک کردم و اعلام هم کردم. گفتم بنده سیگار را ترک کردهام. تنها چیزی که مقصر هستم همین مساله سیگار کشیدن است که خودم رفتم سریع ترک کردم. حتي اعلام کردم اگر سیگاری هستید و نمیتوانید سیگار نکشید جای دیگر بکشید و بعد به هیئت بیایید.
-البته میشود اینگونه هم نگاه کرد که شما قصد این اتفاقات را نداشتهاید.یک عدهای به هیئت شما به این دید نگاه کردهاند که یک بستری برایشان ایجاد شده است که باب میل آنهاست و بعدا شاید دیدهاند آن نیست و جای دیگری رفتهاند و کارهای دیگری کردهاند. اما چه اتفاقی افتاده که آنها با اهداف خاصی به هیئت شما دیدی ابزاری داشتهاند؟ اعتقاداتی مانند قمه زدن و...؟
اینگونه نبوده است. داستان بر عکس است. این شخص آمده مکتب الحسین و فضا را دیده و بلافاصله رفته و برای خودش مکتب زده است و خیال کرده که میتواند به همین راحتی هیئت بزند. ما نگفتیم. او خودش آن راه را انتخاب کرده است. یک سری آمدند در هیئت و هنوز هم هستند و یک ته صدایی دارند. اينها میبینند که اگر در مکتب الحسین به نریمان بگویند که میخواهند بخوانند نریمان نه نمیگوید. خیلی جاها به این راحتی بلندگو نمیدهند.
درست است که من نه نمی گویم ولی حساب کتاب میکنم که اگر واقعا می خواهد برای امام حسین بخواند کمکش میکنم. ولی ببینم که میخواهد بازی کند اصلا این قضایا را نداریم. به کسی میگویند شما برای چه به هیئت فلانی میروی؟ میگوید جمعیت دارد 2000 نفر. برای جمعیت 2000 نفري می روند. شلوغ است و حال و هوایی دیگر دارد. خواننده اش هم در مکتب الحسین بزرگ شده است. ولی من تربیت آنگونه نكردهام. ما هم هیئت داشتیم. اگر هم آن زمان هیئت زدیم بزرگترهایمان را ترک نکردیم. هنوز هم که هنوز است وقتی میبینم روضه ندارم سریع پیش حاج ماشاالله عابدی میروم. رهایش نمیکنم. بزرگم را فراموش نمیکنم و او هم میداند که من برای خواندن نمیروم ولي اولین نفر بلندگو را به من میدهد. اگر این کار را نکند که حاج ماشاالله عابدی نمیشود. من هم اگر پیشش بخوانم به 5 دقیقه هم نمیکشد. یک قصیده کوتاه میخوانم. ولي الان یک عده آمدهاند و سریعا میخواهند کاسب شوند. نمیخواهند برای امام حسین نوکری کنند.
-ولي شما بايد در هيئت خودتان مدیریت و بزرگتری میکردید.
من مقصر نیستم. آمدند و خواندند و ما هم تذکر دادیم وقتی گوش نمیکنند. من چه کار کنم؟ وقتی من میگویم سبک ترانه نخوان و به من میگوید چشم و دوباره سبک ترانه میخواند چه می خواهی بگویی؟ آقا فرمودند چرا بعضیها از چشم و ابرو می گویند؟
-اما میتوانستید به آن آقا بگویید که تو مثلا دیگر به هیئت نیا و میانداری نکن.
میاندار من اکبر مالکی بود. عباس سلیمانی و عباس بیابانی بود. این 3 هیچکدام اهل بازی و ترانه و این کارها نبودهاند.
-الان اکبر مالکی و اینها خودشان هیئت زده اند.
بله آن هم دلایل خودش را داشت. خودم صلاح دانستم.
-چه کسی آن ها را بزرگ کرد؟ آن شخص هیچ کجا نمیتوانست برود و میکروفون بگیرد و بخواند. حاج منصور میکروفون به کسی نمیدهد يا با وسواس میدهد. ولی شما با نیت پاک خودتان میکروفون را دست من هم میدهید. هزار نفر هم پای روضه خوانی من مینشینند و سینه میزنند. هزار نفری که به خاطر کسی دیگر آمدهاند. هنوز هم همین کار را میکنید؟ هرکس بیاید میکروفون میدهید؟
نه. اگر شناخت داشته باشم ميكروفون ميدهم. من اعتقادم این است که هرکس که به هیئت امام حسین عليه السلام بیاید و واقعا روضه خوان باشد اجازه میدهم بخواند. ولی اینکه شخصا او را بشناسم.
-بپذيريد كه اینجا را اشتباه کردهاید و بدون حساب میکروفون دست دیگران دادهاید؟
بله ولی نمیدانستم که اینها ثبات ندارند. من از کجا میدانستم؟ من بخاطر امام حسین عليه السلام گفتم بخواند. ولی نمی دانستم که میخواهند از اینجا سکوی پرتاب برای خودشان داشته باشند و برای خودشان هیئت بزنند.
- سعید حداد در مجلس حاج منصور 7 یا 8 سال شاگردی کرد. اما شما با همه بزرگیتان هیئتتان کسی را پرورش نداده است. اما هيئت شما بزرگ نداشت.
عدهاي برای مکتب الحسین ارزش قائل نشدند و رفتند. شاعري را آوردند پيش من. به او گفتم شعر باید طبق حدیث و روایت باشد. و او را توجیه کردم. خواستم حرف را اول بگویم. ما تذکر داده ایم وطرف گوش نداده و رفته.
-شما اصلا شاگرد پروری نکردهاید؟ شاگرد پروری با مرید پروری فرق دارد. شما شاگرد تربیت نکردهاید. یعنی مثلا فلاني كه در هیئت من بزرگ شد من به او یاد بدهم اینجا را اینگونه بخواند و شان مجلس اهل بیت این است و...
اینها را انجام دادهایم ما خیلی سختی کشیدهایم. هنوز هم این داستانها را داریم. تذکر را میدهیم میگویند چشم ولی دوباره آن کار را تکرار میکنند. من وظیفهام را انجام دادهام و تذکرات رادادهام ولی جواب نداده. بخاطر همین من هم دنبال این قضیه را نگرفتم.
-بعضی از این دوستان شما درست عمل نمیکنند. ولي اینقدر که پشت سر آقای نریمان پناهی حرف هست پشت سر آنها نیست. میگویند تقصير نریمان است. می گویند اینها از کجا در آمده؟ از هیئت نریمان. چرا دیگران کاری را میکنند و پای شما نوشته می شود؟
برای من هم سوال است. اگر از من دیدهاید و بنده سبک رقاصی را رواج دادهام حق با شماست. یک عده از شهرستانها میآمدند. بچههای کاشان میآمدند و به گونهای دیگر سینه میزدند. به بچههایشان میگفتند ببینيد نریمان چگونه میخواند، سبک سینه زنیشان را نگاه بکنيد. خودشان گفتند که ما از آنجا آمدیم و یاد گرفتیم و رفتیم برای خودمان هیئت زدیم. نه فقط بچههای کاشان. بچههای مشهد، قم و...اینجا یاد میگرفتند و برای خودشان هیئت میزدند و یک عده هستند که همین شیوه قدیمی خودمان را حفظ کردهاند که در شهرستانها هست. حالا در ميان اينها عدهاي هم منحرف شدهاند. آیا من مقصر هستم؟ این بی انصافی است.
میگویند این آقا ميخواهد برای امام حسین عليه السلام بخواند. من میگویم بخواند. از کجا بدانم که فردا میخواهد برود و هیئت بزند و سبکهای آنچنانی بخواند. خیلیها آمده اند مکتب الحسین و تعهد هم دادهاند که ما اینجا میمانیم و خادم میشویم ولی پای حرفشان نماندهاند و دیدیم که سر از جای دیگر در آوردند. خودشان آمدند و خودشان رفتند ما تذکرات را هم دادهایم. الان در هیئت ما اگر کسی با لباسی كه در شان هیئت نباشند، بيايد خصوصی به او تذکر میدهیم. مداحهایی که به هیئت میآیند هم من خصوصی به آنها تذکر میدهم.
من به بچه خودم مجید گفتهام که اگر میخواهی شعر بخوانی باید از شعرهای قوی بخوانی. ما به تمام خوانندههای مکتب الحسین را میدهیم ولی اگر بعضیها گوش نکردهاند ما مقصر نیستیم. وقتی تذکر میدهیم که هیئتی، خواننده به قهوهخانه نرو دیگر من نمیتوانم بروم به قهوهخانه که مواظب باشم کسی نیاید. ما تذکر میدهیم احترام به پدر، مادر و همسر واجب است. آنقدر تماس میگیرند که مثلا همسر من به هیئت میآید و زندگی من زهر شده و به من بیاحترامی میکند و مرا میزند و...آیا فقط در مکتب الحسین این قضایا هست؟ نه. ما وظیفهمان تذکر دادن است. ولی آن شخص گوش نمیکند. شما می گویید شنیدم. بیایید اگر دیدید من هم این کارها را میکنم حرف شما درست است.
-درست است كه نبايد همه این چیزها به پای شما نوشته شود. شما هیچوقت سبک فلان جور نخواندهاید. شما همیشه سبکهایتان ثابت بوده و معمولا سنتی خواندهاید. ولی بعضیها میگویند این اتفاقاتی که افتاده ادامه روندی است که در این هیئت شروع شد و به اینجا رسیده است.
این طرز فکر غلط است. من بروم کربلا زیارت آقا امام حسین عليه السلام و بعد هم بیایم تهران و همان آش و همان كاسه. بنده زیارتم درست نبوده است، چرا به پای دیگران بنویسم. تزکیه نفس نداشتهام، مراقبت نداشتهام. مقصر من هستم نه امام حسین عليه السلام. تا به حال فكر كردهايد كه چرا از اشخاصی که از مکتب الحسین بیرون آمدهاند بیشتر استقبال ميشود؟ اینهایی که ترانه استفاده میکنند استقبالشان بیشتر هم هست. چرا از اینها ایراد گرفته نمی شود. دلیلش چیست؟ جوانی که پای منبر این خواننده میرود چه چیزی از اینها یاد ميگيرد؟ همه دنبال سبک هستند. چرا از آن خوانندههايی که دارند این سبکها را میخوانند ایراد گرفته نمیشود. آیا وقتی آقا تکبر دارد و دوست دارد سریع برای خودش هیئت بزند من مقصرم؟ من گفتم برو بزن؟ من کم به او تذکر دادم؟ یک ته صدایی دارد بلافاصله کنسرت اجرا میکند. می خواهد سریع کاسب شود. شخصی که در مکتب الحسین چند بار خوانده و نزدیک به میلیون پاداش میگیرد، من یادش دادهام؟ خیر ایشان خودش این راه را انتخاب کرده است. من خواهش میکنم همه را از چشم من نبینید. من فقط مسئله سیگار کشیدن را قبول میکنم. در زمان جنگ خیلی کم موجی شدم و دکتر خیلی قرص میداد. طبیعی بود که آن قرصها سیگار هم میطلبید. بعضی دوستان هستند که دکتر برای آنها مواد تجویز کرد و هنوز هم هستند. من سیگار را میپذیرم و بخاطر اینکه داشت صدمه میزد آن را ترک کردم. من در هیئتم نه ترانه خواندهام، نه تایید کردهام، نه رواج دادهام. اينها خودشان میگویند ما خودمان معلم و بزرگ هستیم. خودمان بلدیم.
-این کار که میکروفون به همه میدادید را هم انجام نمیدهید؟
مطلقا. من تا شخص را نشناسم این کار را نمیکنم.
-یک مسئله دیگر اینکه شما دورهای در اوج بودید و خودتان هم گفتهاید که دنبال مرید نبودهاید ولی واقعا برای بعضیها مراد بودید. به نظرتان چرا زمانی در اوج بودید ولی الان مستمعهای بعضی از آن هیئتها از مستمع شما بیشتر هستند؟
من هر هیئتی مخصوصا در شهرستانها ميرفتم میگفتند حاج آقا ما تهران خانه آرام میآمدیم. پرسیدم الان چرا نمیآیید؟ ميگويند الان دیگر سرمان شلوغ است و هیئت داریم. اکثرا رفتهاند برای خودشان هیئت راه انداختهاند. این برای من درد است. چرا شما از مکتب الحسین قدردانی نکردهاید؟ برای من نیست. برای امام حسین عليه السلام است.
-الان توقعی که شما از جاهایی مانند جامعه مداحان و کانون مداحان داريد چيست؟ وضع بیمه و معیشت مداحان چگونه است؟
شما الان میبینید که واقعا دارد در حق روضه خوانها جفا میشود. مثلا میگویند چرا این را دعوت کرده ای؟ فلانی را دعوت کن. امروزی میخواند. اینهایی که نفسشان پاک است و روضه خوان اصیل و بچه جنگ هم هستند را رها کردهاند وکسانی را دعوت میکنند که جوانند و آن ور آبی هم میخوانند و پاداش خوبی هم به آنها میدهند.
-این پول گرفتن را باید از قبل شرط بکنند یا نباید شرط بکنند؟ شیوه خودتان چگونه است؟
نباید شرط کنند.
-شما خودتان شرط نمی کردید؟
نخیر.
-پس زندگیتان چگونه ميگذرد؟
اگر صله بگیری میگویند روضه خوان نباید صله بگیرد، ولي آن شخص که دعوت میکند باید بفهمد که او هم متوجه نیست. من خودم شخصا از طی کردن نفرت دارم. همان مبلغ کمی را هم كه میدهند و منت میگذارند را هم من نمیگیرم. روضه از ماست و پولها جای دیگر میرود. ماشین و خانه برای کس دیگر میرود. چرا به ما نمی دهند؟ من براي پول نميروم ولي اگر براي امام حسين ميدهي چرا به ما نميدهي؟ پول را كس ديگري ميگيرد، ويلا و ماشين را كس ديگري ميگيرد اما به اسم من تمام مي شود. من الان مستاجرم. پنج ميليون پول پيش دادهام و ماهي 400 هزار تومان اجاره ميدهم. اگر دنبال صله بودم چرا الان مستاجرم؟
-الان اين طوري شده يا آن موقع كه در اوج بوديد هم اين طوري بود؟
هميشه همين طوري بود. براي نوارهاي من سر و دست ميشكستند و خيليها با نوارهاي من كاسب شدند ولي به خودم چيزي نرسيد.
-شما با حاج منصور ارضي سابقه كدورت داشتيد؟ اصلا چرا شما با ديگران نيستيد و منزوي هستيد؟
نه، ولي يك چيزي را بايد بگويم من در بين مداحها يك نفر را به عنوان معلم و الگو قبول دارم كه آن هم حاج ماشاالله عابدي است. چون يك مرتبه از دهان ايشان حرف زشت يا فحشي نشنيدهام. روحيه حاج ماشاالله را دوست دارم كه نه غيبت ميكند نه به كسي بي احترامي ميكند و نه به كسي دستور ميدهد. با تقواست. تربيت هم ميكند، حدود بيست سال است كه با حاج ماشالله هستم و براي خواندن نميروم ولي به اصرار بلندگو را به من ميدهد. اين براي من درس است.
-شما قمه نميزنيد؟
والله نميزنم. از زماني كه آقا گفت نزنيد، نزدهام.
-در خفا هم نزديد؟
نخير. من مطيع رهبرم. هر چه بگويد گوش ميكنم. مخالف قمه نيستم ولي چون آقا گفته نزدم. من چون سرم توي كار خودم بود ميگفتند كه نريمان ضد انقلاب است. در حالي كه اين طور نيست. من مطيع آقا هستم. وقتي من هيئت داشتم بعضيها توي قنداقه بودند و حالا من را زير سوال ميبرند. وقتي من ميجنگيدم اينها كجا بودند. امام عشقم است، شهدا عشقم است، آقا عشقم است. الان يك عدهاي به خاطر اينكه من به بيت رهبري رفت و آمد دارم با من مشكل پيدا كردهاند. (...)در همان روزهاي شلوغي انتخابات زنگ زد كه ميخواهم بيايم هيئت شما. من هم چون ميدانستم با آقا نيست گفتم حق نداري بيايي هيئت من. من با كسي كه با آقا مشكل داشته باشد نمينشينم. الان شديدا نسبت به جاهايي كه دعوت ميكنند حساس هستم و بررسي ميكنم و شديدا احتياط ميكنم.
منبع: ماهنامه خیمه